روانشانی روز



سریال کرگدن یکی از جدیدترین و جذاب ترین سریال های نمایش خانگی است.

 

برای دانلود سریال کرگدن به لینک های پایین صفحه مراجعه کنید.

 

کرگدن، سریال تازه کانال اکران خانگی میباشد که در ژانر اجتماعی و اکشن به کارگردانی کیارش اسدی زاده در مشت تولید میباشد. خلاصه : یک‌سری برنا به ارتباط مهارتشان وارد چالشی به اسم کرگدن میگردند و این ماجرا استارت صلح میان آن‌ها شدالبته غافل از اینکه این جریان از سوی 1 تیم و مافیای پهناور ساماندهی شده‌است و …

بازیگران سریال کرگدن

ستارگان : الهام کردا,پانته آ پناهی ها,پوریا رحیمی سام,سارا بهرامی,ستاره پسیانی,شراره دولت قریه,مصطفی وقتی,کم فلاح,هدی زین العابدین,مجید آقاکریمی , محمد امین ,کاظم سیاحی , بانیپال شومون , معصومه قاسمی پور , مهدی کوشکی

 

اخبار سریال کرگدن

تازه ترین اخبار در زمینه‌ی تولید سریال : خب یک سری از سریالای کانال اکران خانگی به اتمام رسیده اندو تعدادی سریال در اکنون پخش و تعدادی تیم نمایشی مهم هم در مشت ایجاد می‌باشند اینجانب گزاره همین سریال که حدود یک ماهی می‌باشد مراحل تولیدش ابتدا شده‌است. این سریال نو اکران خانگی را کیارش اسدی زاده قرار میباشد کارگردانی کند وی تا کنون سه فیلم سینمایی به اسم های گس، ترک و موج اف ام ستون 48 را ساخته میباشد

که سو‌مین مهیا میباشد و در نوبت نمایش میباشد. فیلمنامه این این شرکت نمایشی که نامی یگانه و دیدنی دقت دارااست به طور مشترک مهرداد کوروش نیا و علی اصغری به فن تحریر درآورده اند و قرار میباشد روایت ای اجتماعی و اکشن را ماجرا نماید. این سریال نمایشی را قرار میباشد درستگو امداد تهیه و تنظیم نماید که تیم های اکران خانگی همچون ممنوعه و هشتگ خاله سوسکه در کارنامه وی به چشم میخورد. طبق اعلام مهدی کمک اجرا کننده طرح سریال این سریال اکشن لبریز هنرپیشه میباشد و بزودی اسامی بازیگران سریال رسانه ای خواهد شد، مبنی بر تدابیر قراره این موسسه در نصفه اولیه سال توزیع خویش را ابتدا کند.

پایانی خبر : سریال اهل ایران کرگدن ساخته آقای اسدی زاده قرار میباشد در آخرها پخش سریال مانکن وارد بازار کانال اکران خانگی شود . طبق شنیده ها قرار میباشد این سریال در فصل‌پاییز سال 98 یعنی همین سال پخش شود البته متاسفانه دوره دقیقی رو برای پخش هنوز اعلام نکرده اند . کاربرانی که پیرو دانلود سریال کرگدن میباشند بدانند که در هیچ کدام از تارنما های اینترنتی تا عصر پخش لینک و پیوند ها نیست و گروه لیان مووی جز اولی تارنما هایی خواهد بود

اطلاعات تکمیلی سریال کرگدن

که این شرکت سریالی را برای دانلود قرار خواهد اعطا کرد دانلود سریال کرگدن دانلود سریال کرگدن کارداران تولید و ساخت این سریال : 1- به کارگردانی : کیارش اسدی زاده 2- تهیه و تنظیم کننده : راست گو امداد 3- نویسندگان فیلمنامه : مهرداد کوروش نیا و علی اصغری 4- اجراکننده طرح : مهدی امداد جنس: کشور‌ایران دانلود سریال در مرزو بوم بد مورد: اکشن | ماجراجویی کارگردان : کیارش اسدی زاده کرگدن با هنرنمایی: هدی زین العابدین ، مصطفی هنگامی ، سارا بهرامی ، پانته آ پناهی ها ، ستاره پسیانی بازه زمانی عصر: هر بخش معدل 50 دقیقه سال ساخت: 1398 مورخ نشر: 1398 در رابطه سریال کرگدن: سریال کرگدن در سال 1398 تاسیس شده است. این سریال متاع جمهوری اسلامی ایران و در ژانر اکشن وماجراجویی هست در سریال کرگدن بازیگرانی زیرا هدی زین العابدین ، مصطفی وقتی ، سارا بهرامی ، پانته آ پناهی ها ، ستاره پسیانی ، محمد امین ، شراره دولت ده ، مجید آقاکریمی ، مهدی کوشکی ، معصومه قاسمی پور ، بانیپال شومون ، کم فلاح ، الهام کردا ، پوریا رحیمی سام ، کاظم سیاحی به هنرمندی پرداخته‌اند. قصه سریال کرگدن : پنج برنا به واسطه مهارت هایشان وارد معضل کرگدن می‌شوند و این سرآغاز رفاقت در بین آنهاست، غافل از اینکه معضل کرگدن از طرف یک مافیای وسیع و لبریز توان پباده سازی شده‌است و ماجراهای غیر قابل پیش گویی را رقم میزنند…

دانلود سریال کرگدن قسمت اول

دانلود سریال کرگدن قسمت دوم

دانلود سریال کرگدن قسمت سوم

دانلود سریال کرگدن قسمت چهارم

دانلود سریال کرگدن قسمت پنجم

دانلود سریال کرگدن قسمت ششم

دانلود سریال کرگدن قسمت هفتم

دانلود سریال کرگدن قسمت هشتم

دانلود سریال کرگدن قسمت نهم

دانلود سریال کرگدن قسمت دهم

دانلود سریال کرگدن قسمت یازدهم

 

bit.do

bit.ly

opizo.com

is.gd

tinyurl.com

rb.gy

shorturl.at

shorl.com

v.ht

plink.ir

pl7.ir

gg.gg

about.me

 

 

منبع 



راهکارها و روش های ایجاد انگیزه در کودکان توسط پدر و مادر

انگیزه چیست ؟

انگیزه در کودکان موتور محرکی است که باعث می شود از عهده فعالیت های مختلف برآید و به سوی موفقیت و هدفش در زندگی پیش برود. اگر بتوانیم در کودکی انگیزه تحصیلی ، انگیزه ورزشی و یا انگیزه های فعالیت های دیگر را بوجود بیاوریم دیگر نیازی نیست تا دائما حرص و جوش بخوریم که چرا بچه ما این کار را می کند یا نمی کند ؟


ایجاد انگیزه در کودکان – فرزندپروری مثبت

در کتاب ایجاد انگیزه در کودکان اثر الیزابت هارتلی بروئر آمده است که انگیزش فرایند ظریف و پیچیده ای است که مجموعه ای از مهارت ها و دانش ، اعتقادات و احساسات را می طلبد. برای ایجاد انگیزه در کودکان پنج مرحله را ذکر می کند که در هر مرحله والدین می توانند وظایف خود را در قبال عبور از آن مرحله برای کودک و نوجوان خود انجام دهند که در زیر باهم می خوانیم :

5 مرحله ی ایجاد انگیزه در کودکان

مرحله اول ایجاد انگیزه در کودکان

شناسایی هدف و پی بردن به علل 

کودک باید دارای یک هدف و یک مقصد باشد ، یعنی طرح مسیر را در ذهن خود ترسیم کند و بداند که هدف، رسیدن به مقصد است . هدف هر چه روشن تر و واضح تر تعریف شود ، رسیدن به آن میسر تر می شود.

راهکارهایی که والدین برای کمک به فرزندشان در این مرحله می توانند انجام دهند :

سعی کنیم خانه را به مکانی امن و سرشار از محبت تبدیل کنیم تا آینده را برای کودک ، ایمن سازیم.

تجارب مختلف را در دسترس آنان قرار دهیم ، به طوری که کودکانمان بدانند چه امکاناتی وجود دارد.

به کودک خود یاری دهیم تا هدف های مشخصی را برای خود تعیین کند و چارچوب زمانی روشن و قابل کنترلی را برای خود تنظیم و تثبیت کند.

مطمئن شویم که کودکمان به قابل دستیابی بودن هدف هایش ، اعتقاد دارد.

دلایل این را که چرا یک هدف برای او یا ما مناسب و مهم است ، برای او توضیح دهیم .

پیامدهای تصمیمی را که کودک و نوجوان اتخاذ کرده است برایش توضیح دهیم تا او بداند که باید منتظر چه چیزهایی باشد – مثلا مقدار زمانی را که برای عملی کردن آن تصمیم باید در نظر بگیرید.

کودک را تشویق کنیم که درباره ی هر مشکلی که ممکن است در راه رسیدن به اهدافش رخ دهد، بیندیشد.

بررسی کنیم و ببینیم که آیا کودک تشخیص داده است که در دستیابی به مقصود ، به چه چیزی نیاز خواهد داشت ؟

در فرزندپروری مثبت یادمان باشد : خودباروری را در فرزند و کودکمان پرورش دهیم . چرا که باعث تقویت انگیزه کودکان در زندگی می شود.

مرحله دوم ایجاد انگیزه در کودکان

ارزیابی هدف و احساس شایستگی

کودکان باید بتوانند ارزیابی کنند که آیا آگاهی و دانش و مهارت مطلوب را دارند که به هدف خود برسند ؟ و نیاز به پرورش چه چیزی دارند ؟

والدین می توانند در این زمینه به فرزندان کمک کنند :

به کودکان فرصت کافی بدهیم تا کارهایی را برای خودشان انجام دهند. در این صورت نوعی احساس شایستگی قوی در آنان بروز می کند.


زمانی که کودکان از خود نوعی ابتکار عمل نشان می دهند، یاریشان کنیم تا کار را به ثمر برسانند ، در این حالت ، احساس مثمر ثمر بودن می کنند.

آنان را با سرگرمی ها و علائق گوناگون آشنا کنیم تا پایه ی مهارت خود را گسترش دهند.

به آنان یاری دهیم که از حیث بدنی تندرست و سرحال باشند. در این صورت می توانند از وضع جسمی خود احساس غرور کنند و از پرورش آن به خود ببالند و به سبب آن ، دچار یأس نشوند.

مرحله سوم ایجاد انگیزه در کودکان

طرح ریزی مسیر

کودکان برای رسیدن به اهدافشان نیازمند داشتن یک نقشه ی عملی می باشند.

والدین چگونه می توانند به فرزندانشان کمک کنند :

کودکان خود را تشویق کنیم که پیشاپیش بیندیشند و طرح و نقشه تهیه کنند. می توانیم پیش از آنکه شروع به کار کنند، از مهارت های طرح ریزی ، نمونه ای تهیه کنیم و به آنان توضیح دهیم که چرا باید هر کاری را با ترتیب معینی انجام دهیم . مثلا ، زمانی که اسباب بازی ها را همراه با کودکان کم سن و سال مرتب می کنیم ، می توانیم شرح دهیم که از اول باید اسباب بازی های مکعبی شکل را در جعبه شان بگذاریم، زیرا در کمد ، اسباب بازی های دیگر روی این اسباب بازی ها قرار می گیرند. زمانی که کودکان بتوانند بدون کمک فرد دیگری کاری را انجام دهند (مثلا چند ساعتی را در خانه دوست خود بگذرانند ). پیش از آنکه اجازه دهیم این کار را انجام دهند می توانیم از آنها بچرسیم آیا دلشان می خواهد برای طرح ریزی انجام آن کار کمکشان کنیم ؟ تشویق کودکان بزرگتر در ساختن نمونه های چوبی یا پلاستیکی با استفاده از وسایلشان ، به آنان کمک می کند که طبق روشی منظم ، با کارهای خود برخورد کنند. همچنین، محول کردن وظایف منزل به کودکان بزرگتر ، به آنان کمک می کند که فکر خود را پیشاپیش به کار بیندازند و برای انجام این گونه کارها به برنامه ریزی بپردازند.

کودکان خود را از پیامدهای تصمیمات و عملکردشان آگاه سازیم.

بگذاریم بدانند که چگونه باعث شادی یا غم ما می شوند. اجازه دهیم وقتی رفتار نامناسبی دارند یا از مقررات سرپیچی می کنند ، با پیامدهای مربوط مواجه شوند.

به تدریج و به طرزی مناسب ، به آنان مسئولیت بدهیم ، نخست در زمینه ی خودشان و سپس در مورد دیگران. مثلا برای نمونه ، این مسئولیت را به اان بدهیمد که لباس های کثیف خود را در سبد لباس های چرک ، بشقاب ها و لیوان های کثیف را در ظرفشویی آشپزخانه و آخر شب وسایل مدرسه شان را در کیف مدرسه شان را در کیف مدرسه خود بگذارند ، و حتی گهگاه غذای خانواده را آماده کنند. انتخاب های به دقت انجام شده را نیز می توان برای افزایش حس مسئولیت مورد استفاده قرار داد.

هرگونه تغییر و تحول در امور زندگی را به اطلاع کودکان برسانیم و سعی کنیم افرادی قابل اعتماد باشیم و رفتارمان قابل پیش بینی باشد. مثلا ، می توانیم بعضی مقررات عادی در خانه وضع کنیم که به وضوح مشخص می کند اعضای خانواده باید انتظار چه رخدادی را داشته باشند. اگر دچار نوسانات روحی غیر قابل پیش بینی می شویم ، می توانیم درباره ی اوضاع و احوال خودمان به کودکان هشدار دهیم، و اگر این نگرانی رفع نشد ، بهتر است درصدد برآییم تا به نوعی کمک بگیریم . ما می توانیم اجازه دهیم که فرزندانمان درفرصتی مناسب، از تحولاتی که در زندگی ما رخ می دهد و بر آنها تأثیر می گذارد آگاه شوند و بدون شک می توانیم آنان را از روند تحولاتی که مستقیما بر آنها اثر می گذارد ، آگاه کنیم.

 مرحله چهارم ایجاد انگیزه در کودکان

خواستن و تصمیم گرفتن

تصمیم گیری بدون داشتن طرح و برنامه ی خوب ، ممکن است به شکست بینجامد ، و هر طرح و برنامه خوب نیز بدون خواستن و تصمیم گیری ، احتمالا به یأس و ناامیدی ختم می شود.

والدین در خواستن و تصمیم گرفتن چه کمکی به فزندانشان می توانند بکنند :

کودکان خود را تشویق کنیم تا باور کنند که مسائل خودشان را حل کنند. ما باید در مواردی که آنان درمانده و گرفتار می شوند ، از مداخله کردن و بر عهده گرفتن کار نیمه تمام آنها خودداری کنیم . به جای آن ، می توانیم آنان را حمایت و تشویق کنیم و بپرسیم که : اگر این طور عمل کنی ، چه می شود … ؟ و آیا ممکن است … ؟ این سوالات به آنان یاری می دهد روش ها و راه حل هایی تازه بیابند.

ما والدین باید برای کودکان الگو باشیم و زمانی که سعی می کنیم مشکل واقعی خودمان را برطرف سازیم، آنان را نیز در این کار شرکت دهیم.

صبور باشیم و به آنان فرصت بدهیم به روش خودشان عمل کنند.

اگر آنان در کار خود درمانده و ناامید شدند ، یاریشان کنیم تا وظایف و طرح های خود را به پایان برسانند و عادت نکنند کارهای خود را نیمه تمام بگذارند. شاید این موضوع در آنان انگیزه ای ایجاد کند.

در موقعیتی مناسب ، اتکا به نفس را در آنان تشویق کنیم.

با نشان دادن تعهد و دلسوزی خود نسبت به آنان – از طریق علاقه مند نشان دادن خود به کارهایی که آنان در خانه و مدرسه انجام می دهند و نیز حمایت کردن از آنها در زمانی که به شدت ناراحت هستند و گوش کردن به حرف هایشان – به آنان قدرت و توان بدهیم تا به تعهد خود در قبال دیگران و وظایف شان وفادار بمانند.

برای افزایش انعطاف پذیری کودکان در مقابل مشکلات، عزت نفس و خودباروی شان را بپرورانیم.

با به وجود آوردن نظم روزمره به آنان کمک کنیم تا در زمینه کار ، آموزش یا تمرین ، دارای عادت های خوبی شوند.

مرحله پنجم ایجاد انگیزه در کودکان

موفقیت

در فرایند انگیزش ، موفقیت به عنوان آخرین مرحله تعریف شده است و چرخه ایجاد انگیزه در کودکان را کامل می کند و موفقیت، انگیزه کودکانرا بیشتر تقویت می کند. اگر رسیدن به هدف و موفقیت را اعلام نکنیم نمی توانیم از لذت پیشرفت که به ما برای ادامه موفقیت ، انرژی می دهد استفاده کنیم.



والدین در این مرحله چه کمکی به کودکان می توانند بکنند :

در روابط خانوادگی ، از هر کار کوچکی که انجام می گیرد ، تجلیل به عمل آوریم . اگر قرار است کودکان از خودشان تجلیل کنند ، نخست باید آن را از دیگران بشنوند.

امروز کارم رضایت بخش بود ! این جمله یعنی الگوی ستایش از خود، همراه با آشکارا نشان دادن رضایت خاطر خود نسبت به پیشرفت.

ستایش کردن از موفقیت ها یا امتیاز دادن به آنها ، حتی به کوچکترین موارد آنها، به ویژه اگر فرزندمان درباره چیزی که انجام داده یا به آن دست یافته است ، احساس غرور خاصی بکند . مثلا ، راندن دوچرخه ، شنا کردن و طی کردن عرض استخر ، پختن نخستین کیک یا غذا ، قبول شدن در آزمون رانندگی ، برنده شدن در مسابقه ی ورزش و موارد دیگر .

بگذاریم فرزندمان اعتباری را که از موفقیت به دست آورده حفظ کند و آن را با گوشه و کنایه یا اظهار نظرهایی از این قبیل که او می توانست حتی بهتر از این باشد ، تضعیف نکنیم.

کودکمان را آزاد بگذاریم تا احساس کند که چه خوب است پیش از آنکه به چالش تازه ای بپردازد ، مدتی را صرف لذت بردن از موفقیت خود بکند.

به کودک تفهیم کنیم ضمن اینکه از موفقیتش خرسند هستیم ، او را برای خاطر خودش دوست داریم نه برای اینکه ثابت کرده است می تواند کاری را انجام دهد.

برگرفته از کتاب ایجاد انگیزه در کودکان نوشته الیزابت هارتلی بروئر ترجمه احمد ناهیدی



ادکارت تاله معتقد است که ما مشکلات را خلق و از آنها حفاظت می کنیم زیرا به ما هویت می بخشند. این جمله روشن میکند که چرا ما اغلب به رنج هایمان خیلی بیشتر از قدرت تاثیرگذاریشان اهمیت می دهیم.

ما اشتباهات گذشته را بارها و بارها در ذهن مان مرور می کنیم و به حس خجالت و پشیمانی اجازه می دهیم که بر اعمال ما در زمان حال تاثیر بگذارند. به نگرانی و ناامیدی در مورد آینده می چسبیم گویی که این کار به ما قدرت می دهد. ما استرس را در ذهن و جسم مان نگه می داریم که این کار باعث ایجاد مشکلات جدی برای سلامتی مان می شود و این تنش ها را به عنوان یک چیز عادی می پذیریم.

اگرچه که ممکن است این نصیحت آجان شاه ساده به نظر برسد اما در آن نکات زیادی نهفته است:

اگر کمی از نگرانی های خود کم کنید به کمی آرامش دست پیدا می کنید و اگر عمده نگرانی های خود را رها کنید به آرامی عمیق می رسید.”

وقتی زندگی ساده است فرصت وجود دارد. همیشه وقت برای قبول آن وجود دارد. هر لحظه فرصتی است برای رها شدن و حس آرامش. در ادامه ۴۰ راهکار برای شروع ارائه شده است:

از ناامیدی در مورد خود و زندگی تان رها شوید.

۱٫ یک مهارت جدید یاد بگیرید. به جای اینکه به کارهایی بچسبید که هیچ وقت در آنها پیشرفت نمی کنید.

۲٫ دیدگاه خود را تغییردهید. به مشکلات به دید یک موهبت پنهان بنگرید.

۳٫ گریه کنید. طبق گفته دکتر ویلیام فری دوم متخصص شیمی حیاتی در مرکز پزشکی رامست در مینیاپلیس با گریه کردن احساست منفی را از خود دور کنید و موادشیمیایی مضری را که در نتیجه استرس در بدن تولید می شوند را دور بریزید.

۴٫ نگرانی تان را فورا به یک عمل مثبت تبدیل کنید. برای موقعیت های شغلی جدید چند جا زنگ بزنید یا برای یک کار داوطلبانه به گروه های های اجتماعی بپیوندید.

۵٫ از مدیتیشن (مراقبه) یا یوگا استفاده کنید تا شما را به زمان حال بیاورد. به جای اینکه در گذشته زندگی کنید و نگران آینده باشید.

۶٫ لیستی از دست آوردهایتان تهیه کنید- حتی موارد کوچک- و هر روز چیزی به آن اضافه کنید. برای این که جایی برای رضایت از خودتان بازکنید باید یک مقدار از ناراحتی های خود کم کنید.

۷٫ در ذهن خود یک جعبه به نام توقعات” در نظر بگیرید. هر زمان که شروع کردید به فکر کردن به اینکه چگونه امور باید پیش بروند و یا باید تا بحال پیش می رفتند،این افکار را داخل جعبه بیندازید.

۸٫ در یک فعالیت ورزشی شرکت کنید. ورزش هورمون های استرس زا را کم می کند و اندروفین و مواد شیمیایی را که باعث تقویت ذهن میشوند، در بدن بالا میبرد.

۹٫ تمام انرژی خود را صرف چیزهایی کنید که واقعا می توانید کنترل کنید، به جای اینکه به چیزهایی بپردازید که نمیتوانید آنها را کنترل کنید.

۱۰٫ راهی خلاقانه برای بیان احساساتتان پیدا کنید کارهایی مانند وبلاگ نویسی یا نقاشی. این کار را در لیست کارهای ضروری خود قرار دهید و وقتی آن را انجام دادید روی آن خط بزنید. این کار به شما یاد آوری می کند  که احساساتتان را بیرون بریزید.

از عصبانیت و ناراحتی رها شوید

۱۱٫ خشم را با تمام وجود حس کنید. اگر احساساتتان را خفه کنید ممکن است به بیرون درز کنند و نه تنها شخصی که باعث عصبانیت شما شده است، بلکه  اطرافیانتان را نیز تحت تاثیر قرار دهند. قبل از اینکه بتوانید از هر احساسی رها شوید باید با تمام وجود آن را حس کنید.

۱۲٫ به خودتان  فرصتی برای خالی شدن و فریاد زدن بدهید. یک روز قبل از رویارویی با شخصی که شما را ناراحت کرده خود را خالی کنید. اینکار باعث می شود که درون شما از کینه و دشمنی خالی شود وبرای یک برخورد منطقی زمان بدست آورید.

۱۳٫ به خاطر داشته باشید که خشم بیش از اینکه به شخصی که شما را ناراحت کرده صدمه بزند به شما آسیب می رساند، پس برای اینکه لطفی در حق خود کرده باشید، پیش خودتان اینگونه مجسم کنید که خشم تان کم کم در حال از بین رفتن است.

۱۴٫ اگر امکان دارد ناراحتی خود را به شخصی که آزارتان داده بگویید. بیان احساساتتان ممکن است کمک کند که در جا نزنید و حرکت کنید. در نظر داشته باشید که شما نمی تواند برخورد شخص مقابل را کنترل کنید؛ شما فقط می توانید بر خود تسلط داشته باشید تا احساساتتان را هرچه شفاف تر و مهربانانه تر بیان کنید.

۱۵٫ مسئولیت پذیر باشد. خیلی وقت ها که عصبانی هستید، روی کار اشتباهی که شخص دیگری انجام داده است تمرکز می کنید که اساسا قدرت شما را از بین میبرد. وقتی روی آنچه که می توانستید بهتر انجام دهید تمرکز کنید، احساس ناتوانی و ناراحتی کمتری خواهید کرد.

۱۶٫ خودرا جای شخص مقابل قرار دهید. همه ما اشتباه می کنیم شما هم ممکن است به آسانی مانند شوهر، پدر یا دوست تان اشتباه کنید. بخشش خشم را در خود حل می کند.

۱۷٫ آن را دور بریزید؛ مثلا با یک جیب پر از توپ تنیس بدوید. بعد از اینکه سرعت گرفتید توپ ها را یکی یکی بیندازید به یاد چیزهایی که باعث خشمتان می شود (البته بعدا آنها را دوباره جمع کنید  زیرا زباله ها نی زمین را خشمگین می کنند!)

۱۸٫ از توپ های استرس استفاده کنید، و زمان استفاده از آنها، عصبانیت تان را هم به صورت فیزیکی و هم زبانی نشان دهید. اخم کنید و فریاد بزنید. ممکن است احمقانه به نظر برسد اما این کار به شما کمک می کند که دقیقا آنچه درونتان حس می کنید را بیرون بریزید.

۱۹٫ یک نوار لاستیکی به مچ دستتان ببندید و وقتی که شروع به تفکر درمورد اندیشه های خشمناک کردید با ملایمت با آن ضربه ای به دستتان بزنید. با این کار ذهن شما یاد می گیرد که آن نوع  تفکرات منفی با چیز ناخوشایندی همراه است.

۲۰٫ به یاد داشته باشید که شما فقط این سه گزینه را دارید: خود را از موقعیت دور کنید، آن را تغییر دهید، یا آن را قبول کنید. این کارها باعث شادی می شوند؛ چسبیدن به ناراحتی هرگز شما را خوشحال نمی کند.

از روابط گذشته رها شوید

۲۱٫ سعی کنید که از تجربه تان درس بگیرید تا به شما در فراموش کردن و خاتمه دادن به ناراحتی ها کمک کند.

۲۲٫ طی یک نامه هر چه که دلتان می خواهد بنویسید. حتی اگر قصد ارسال آن را نداشته باشید، روشن شدن احساساتتان به شما به رویارویی با واقعیت موجود کمک خواهد کرد.

۲۳٫ هم خوبی و هم بدی را به یاد آورید. ممکن است که اینگونه به نظر برسد که در گذشته بهتر بوده است، اما اینچنین نیست. قبول این واقعیت ممکن است حس شکست را در شما کم کند. همانگونه که لورا الیور میگوید،” راحت شدن از دست یک انسان معمولی آسانتر از یک قهرمان است.”

۲۴٫ نگرش خود به عشق را واقعی کنید. مطمئنا اگر قبول کنید که محبوبتان را از دست داده اید احساس ویرانی خواهید کرد. اگر فکر کنید که دوباره می توانید معشوق بهتر و جذاب تر پیدا کنید راحت تر می توانید به زندگی خود ادامه دهید.

۲۵٫ کسی که قبل از دیدار محبوبتان بودید را به خاطر بیاورید. آن شخص واقعا جذاب بود و الان وقتش رسیده است که دوباره تبدیل به آن شخص شوید.

۲۶٫ فضایی ایجاد کنید که واقعیت و زمان حال را نشان دهد. عکسش را از جلوی چشم بردارید، ایمیل هایی را که ذخیره کرده اید پاک کنید.

۲۷٫ به خودتان به خاطر قبول واقعیت جایزه بدهید. به خاطر پاک کردن شماره اش از تلفن تان به سر و وضع خودتان برسید، یا بعد از اینکه تمام وسائلش را درون جعبه ای ریختید با دوستانتان بیرون بروید و خوش بگذرانید.

۲۸٫ این جمله را  در مقابل دید خود نصب کنید. دوست داشتن خویشتن یعنی رها شدن.

۲۹٫ حقایق را جایگزین افکار احساسی خود کنید. وقتی با خود فکر می کنید  که دیگر عاشق نخواهم شد” با این فکر نجنگید به جای آن به چیز دیگری فکر کنید مثلا امشب میخواهم یک کار جدید انجام دهم”.

۳۰٫ از تکنیک صداهای خنده دار استفاده کنید. طبق گفته راس هریس نویسنده کتاب دریچه ای به شادمانی، اگر صدایی که در سرتان است را با یک صدای کارتونی (مثل آن شخصیت منفی باف در کارتون گالیور) عوض کنید به شما کمک می کند که بتوانید این اندیشه های مشکل ساز را بی اثر کنید.

از استرس و نگرانی رها شوید

۳۱٫ از تکنیک نفس عمیق استفاده کنید. نفس عمیق بکشید و به زمان حال برگردید.

۳۲٫ در یک کار گروهی همکاری کنید. با مردم بودن در زندگی ممکن است به شما کمک کند که به مشکلاتتان از فاصله دورتری نگاه کنید.

۳۳٫ به این جمله ادکارت تاله توجه کنید:” نگرانی به نظر ضروری می رسد اما کار مفیدی انجام نمی دهد” اگر توجه کنید که استرس و نگرانی چه بر سر شما می آورد ممکن است به رها شدنتان کمک کند.

۳۴٫ به صورت نمادین رهاشوید. تمام نگرانی های خود را بنویسید وکاغذ را در شومینه یا بخاری بیندازید.

۳۵٫ افکار خود را جایگزین کنید. هوشیار باشید و وقتی شروع به تفکر در مورد چیزهای نگران کننده می کنید فرآیند اندیشه خود را به چیز دلپذیرتر تغییر جهت دهید؛ مانند تفکر در مورد کارهای مورد علاقه تان.

۳۶٫ به سونا بروید. مطالعات نشان میدهد کسانی که در هفته حداقل دو بار به مدت ۱۰-۳۰ دقیقه به سونا می روند بعد از کار، نسبت به افرادی با کار مشابه که به سونا نمی روند، کمتر دچار استرس می شوند.

۳۷٫ ۱۰ سال پیش رویتان را مجسم کنید. سپس ۲۰ سال و بعد ۳۰ سال. متوجه خواهید شد که خیلی چیزهایی که الان نگرانش هستید در یک بازه طولانی مدت واقعا اهمیت چندانی ندارند.

۳۸٫ کارهایتان را جمع و جور کنید. طبق گفته جورجیا وتکین معاونت روانپزشکی در مدرسه پزشکی مونت سینا، اتمام یک کار کوچک حس اقتدار را در شما افزایش می دهد و سطح استرس شما را پایین می آورد.

۳۹٫ پایان دهید. دو تا لیست تهیه کنید: در یکی ریشه های نگرانی و استرس در شما و در دیگری راه مقابله با آنها را بنویسید. همزمان که این کار را می کنید، خودتان را تصور کنید که این ذخیره نگرانی” درونی خود را تخلیه می کنید.

۴۰٫ بخندید. تحقیقات نشان می دهد که خنده نگرانی را تسکین می دهد، سیستم دفاعی بدن را بهبود می بخشد و تحمل درد را آسانتر می کند.اگر برای مدت زیاد نمی توانید ذهنتان را آرام کنید، این کار را با ده دقیقه تماشای یک فیلم کمدی در یوتیوب شروع کنید.

لیست بلند بالایی بود و هنوز حرف برای گفتن زیاد است. نظرات خود را با ما درمیان بگذارید. ( مردمان )


پژوهش ها نشان می دهد که خانم ها توانایی های جالبی دارند که آقایان از آنها محروم هستند. در این قسمت می خواهیم ۱۲ مورد از این نقاط قوت را به شما معرفی کنیم.

۱٫خانم ها تمیزترند

پژوهشی که در دانشگاه سن دیگو انجام شد نشان می دهد که میز و اتاق کار آقایان نسبت به میز و اتاق کار خانم ها به هم ریخته تر و کثیف تر است. در واقع تعداد باکتری هایی که در اتاق آقایان وجود دارد حدود ۱۰ الی ۲۰ درصد از تعداد باکتری های اتاق خانم ها بیشتر است.

۲٫ خانم ها در مصاحبه های شغلی عملکرد بهتری دارند

تحقیقات جدید حاکی از آن است که در مصاحبه های کاری خانم ها بهتر از آقایان استرس خود را کنترل می کنند. اگرچه قبل از مصاحبه میزان استرس خانم ها بیشتر است، اما آنها در حین مصاحبه واقعی آرام تر هستند و بهتر عمل می کنند. چرا؟ چون قبل از مصاحبه بیشتر تمرین می کنند.

۳٫ تعداد ن زیبا به مروز زمان افزایش پیدا می کند

طبق پژوهش های اخیر با گذشت زمان تعداد خانم های زیبا بیشتر شده است ولی این قضیه د رمورد مردان صادق نیست. در جریان تحقیق ۲۰۰۰ نفر در طول ۴ دهه زندگیشان مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد که ن جذاب ۱۶ درصد بیشتر از ن متوسط صاحب فرزند شده اند. همچنین احتمال اینکه اولین فرزند افراد جذاب دختر باشد ۳۶ درصد بیشتر از افراد معمولی است، و این معنایی ندارد جز افزایش تعداد ن زیبا در نسل های آینده.

۴٫ خطر تصادف خانم ها را کمتر تهدید می کند

واقعیتی تلخ برای آقایان : میزان مرگ و میز مردان در تصادف اتومبیل ۷۷ درصد بیشتر از خانم ها است. در واقع آقایان به جای اینکه همسران خود را به غر زدن محکوم کنند، باید از آنها بابت جمله کمربندت را ببند!” تشکر کنند.

۵٫ خانم ها راحت تر در مورد مشکلاتشان صحبت می کنند

تحقیقاتی که بر روی ۲۰۰۰ نفر انجام شد نشان داد خانم ها بسیار بیشتر از آقایان در مورد مشکلات و مسائلشان صحبت می کنند. ۵۳ درصد از ن در مورد آنچه باعث استرس و ناراحتیشان می شود با دوستان خود صحبت می کنند، در حالی که این درصد در مورد مردان فقط ۲۹ درصد است.

۶٫ ن کمتر از مردان در معرض خطر از دست دادن شغل قرار دارند

آمار حاکی از آن است که از سال ۲۰۰۷ تا به حال ۸۰ درصد کسانی که شغل خود را از دست داده اند مرد بوده اند. علت این امر می تواند این باشد که رکود اقتصادی بر شغل های مردانه تاثیر بیشتری داشته است. شاید زمان آن رسیده باشد که آقایان به شغل هایی مثل معلمی و پرستاری بیشتر فکر کنند.

۷٫ تعداد خانم هایی که از دانشگاه فارغ اتحصیل می شوند بیشتر است

آمار نشان می دهد نه تنها تعداد خانم هایی که در دانشگاه ثبت نام می کنند بیشتر است، بلکه آقایان بیشتر از خانم ها از ادامه تحصیل در دانشگاه انصراف می دهند. همچنین دوره تحصیل آقایان در دانشگاه بیشتر از خانم ها طول می کشد.

۸٫ گرایش خانم ها به غذاهای سالم بیشتر است

تحقیقی که بر روی ۱۴۰۰۰ نفر صورت گرفت نشان داد غذاهایی که خانم ها انتخاب می کنند بسیار سالم تر از غذاهایی است که آقایان انتخاب می کنند. مردان پیتزا و گوشت قرمز را ترجیح می دهند در حالی که ن بشقاب غذای خود را بیشتر با میوه و سبزی پر می کنند.

۹٫ سیستم ایمنی بدن خانم ها قوی تر است

وجود هورمون استروژن در بدن ن در واقع سلاحی است در مقابل عفونت ها، چراکه استروژن با آنزیم هایی که معمولاً اولین خط دفاعی بدن را ضعیف می کنند مبارزه می کند.

۱۰٫ طول عمر خانم ها بیشتر است

۸۵ درصد از جمعیت بالای ۱۰۰ سال جهان خانم هستند. در واقع میانگین طول عمر خانم ها ۵ تا ۱۰ درصد از میانگین طول عمر آقایان بیشتر است.

۱۱٫ خانم ها مدیران بهتری هستند، به خصوص در شرایط اقتصادی امروز

اگرچه هنوز بر سر این ادعا اختلاف نظرهایی وجود دارد، ولی بسیاری از کارشناسان معتقدند که چون خانم ها شنوندگان بهتری هستند، می توانند همزمان چند کار را با هم انجام دهند و در تدریس و آموزش بهتر عمل می کنند، پس می توانند مدیران بهتری باشند. اقتصاد جهان امروزه بر پایه خدمات استوار است، بنابراین لازم است کارمندان شما از انگیزه کافی برخوردار باشند. خانم ها با کارمندانشان ارتباط بهتری برقرار می کنند و می توانند در آنها انگیزه بیشتری ایجاد کنند.

۱۲٫ خانم ها سرمایه گذاران بهتری هستند

بررسی ۱۰۰۰۰۰ سهام نشان داد که  درصد موفقیت ن در سرمایه گذاری نسبت به مردان ۱۸ به ۱۱ است. دلیل این امر شاید این باشد که ن نسبت به مردان محتاط تر عمل می کنند، محتاط تر تصمیم می گیرند و بیشتر فکر می کنند.


یکی از رایج ترین اختلالات عصر حاضر که به شدت نیز رو به افزایش است، افسردگی است. احساس افسردگی نوعی غم درونی به دنبال یک پیشآمد بسیار ناخوشایند بیرونی است و افسرده فردی که انگیزه اش در پائینترین سطح ممکن قرار داشته و قدرت انطباق خویش را با محیط کاملاً از دست داده است.


*  علل:

در مورد علل افسردگی دلایل بیشماری را می توان برشمرد، اما مهمترین این عوامل را می توان در قالب چندین نظریه اینچنین بیان نمود:

بر طبق نظریه اریک فروم، دور شدن از طبیعت درونی انسان دلیل بسیار مهمی برای افسردگی است. انسانها با دوری از اصل خویش و درگیر شدن در فضای  پر هرج و مرج اطراف، دچار ناکامی های بسیار گشته و به سرعت در دام افسردگی اسیر می شوند.

فروید بر این عقیده است که نادیده گرفتن نهاد و یا عدم تطبیق منطقی میان نهاد و واقعیت است که آدمی را به سوی افسردگی مفرط می کشاند. تعارض ها و سرکوبی و ناکامی امیال و خواسته های درونی دلیل محکمی است در جهت ایجاد فضایی مناسب برای افسردگی

نظریه آدلر تاکید بسیار بر وجود عقده حقارت دارد. عقده حقارت باعث توقف در رشد و این امر گام ابتدایی برای شروع افسردگی است.

گلاسر عدم وجود حس دوست داشتن و احساس ارزشمندی را دلیل محکمی برای ایجاد افسردگی می داند. با این تعریف که انسان در صورت وجود حس خوشایند دوست داشتن و دوست داشته شدن و نیز احساس ارزشمندی در قبال خویش و دیگران می تواند خود را از افسردگی برهاند، در نبود این احساسات دچار ناکامی و خلق و خوی افسرده می گردد.

نظریه اریک برن بر این اساس است که دلیل اصلی افسردگی بخاطر عدم برقراری رابطه انسانی و مطلوب در روابط بین فردی است. افراد زمانیکه نمی توانند با محیط و افراد گرداگرد خویش تعاملی صحیح داشته باشند به نوعی انزوای درونی می رسند که خود پایه اصلی افسردگی است.

گشتالت گرایان نیز بر این عقیده اند که عدم درک درست از زندگی ، می تواند منجر به افسردگی گردد. آن زمان که انسان از خود ، اطرافیان و محیط شناختی نداشته، و نتواند جریانات پیرامون خویش را بخوبی درک نماید، دچار احساس ناامیدی و در صورت تداوم افسردگی می گردد.

و اما نظریه الیس، وجود اشکال در تفکر منطقی و هیجانی؛ در رابطه با افرادی صدق می کند که در نوع نگرش خویش نسبت به مسائل شخصی و پیرامونی و یا تجربه هیجانات مختلف در طول زندگی دچار مشکل می باشند. این دسته از افراد دچار نوعی سردرگمی فکری و در نهایت تجربه رسیدن به بن بست و  مبتلا به بیماری افسردگی خواهند شد.

*  نشانه ها:

در خصوص نشانه های افسردگی آنچه که بیشتر نمود پیدا می کند علایم و مشخصه های زیر است:
احساسات منفی نسبت به خویشتن و اطرافیان، کم اشتهایی یا پراشتهایی روانی، عدم توجه به ظاهر خود، عدم رغبت به انجام کارهای منزل و بطور کلی روزمره، از دست دادن هدف در زندگی یا در واقع نوعی احساس سردرگمی و کلافگی، انزواطلبی مفرط، احساس غم و اندوه، توجه به موسیقی های بسیار آرام و

*  تکنیک ها:

تکنیک های درمانی برای بیماری افسردگی کاملاً بر مبنای نظریاتی است که در بخش علل این بیماری مطرح گردید. این فنون به شرح زیر است:
–  آشتی با طبیعت (تکنیک رفتاری، برگرفته از نظریه اریک فروم) :
بازگرداندن مراجع به طبیعت به هر نحو ممکن، که باعث ایجاد علاقه و انگیزه در وی برای ادامه حیات گردد. گاه با توجه به محیط طبیعی اطراف، آموختن ویا ادامه یک هنر
–  آسانسور خالی (تکنیک بازگشت به گذشته، برگرفته از نظریه فروید) و استفاده از مکانیزم های دفاعی :
تکنیک اول، بازگرداندن مراجع پس از یک رلکسیشن، درست به زمانی که اتفاق ناخوشایند اصلی پیش آمده است. این مهم با حمایت و مراقبت کامل درمانگر از مراجع در حین بازگشت انجام می گیرد. در این فن لایه های تاریک ذهنی مراجع یک به یک کنار رفته و پرونده اتفاقات مبهم گذشته بسته می شود.  این خود در بهبود وضعیت کنونی شخص کاملاً مؤثر است.

–  منِ خلاقه (برگرفته از نظریه آدلر) :
بر اساس نظریه آدلر ایجاد یک هدف در زندگی مراجع او را از احساس یاس و ناامیدی مفرط می رهاند و تا حدودی با زندگی آشتی می دهد. میل رسیدن به این هدف در واقع تحریک کننده قوه خلاقیت و ابتکار مراجع خواهد بود.

–  عدم پذیرش هر گونه عذر و بهانه (برگرفته از نظریه گلاسر) :
رد نمودن هر نوع بهانه برای عدم حضور در جلسات درمانی و یا انجام هر عمل خلاف نظر درمانگر در طی مدت زمان درمان

–  آموزش مهارت های زندگی و بین فردی (برگرفته از نظریه اریک برن) :
این آموزش ها شامل کلیه رفتارهایی است که به نوعی اعتماد به نفس را در مراجع بالا می برند. نه گفتنِ صریح در قبال خواسته های بیجای دیگران و ابراز احساسات معطوف به افراد بسیار نزدیک از این دست هستند.

–  قاعده من و تو (برگرفته از نظریه گشتالت) :
بر طبق این تکنیک بایستی مراجع فرا بگیرد بجای مقصر دانستن دیگران خود را مسئول کلیه کارهای خویش بداند.با این تعبیرکه تمامی مهره های شطرنج باید توسط خود مراجع جابجا شوند.

–  حذف قاعده همه یا هیچ (برگرفته از نظریه الیس) :
افراد در زمانیکه از لحاظ تفکر منطقی و هیجانی دچار مشکل باشند قدرت جداسازی و تجزیه و تحلیل درست را از دست می دهند و بر این اساس اتفاقات پیرامون یا تصمیم های خویش را کاملاً غیر منطقی و به دور از میانه روی اتخاذ می کنند. بر طبق این تکنیک قاعده همه یا هیچ بودن بتدریج حذف و مراجع وجود تعادل درتفکر و زندگی روزمره را تمرین می کند.
تکنیک های مهم دیگری نیز وجود دارند، مانند:
–  صندلی داغ
پرسش های بسیار زیادی که از سمت درمانگر بدون ارتباط به موضوع خاصی مطرح و در شناخت هرچه بیشتر مراجع و استفاده از تکنیک صحیح برای درمان مؤثرند.

–  صندلی خالی
استفاده از شخصی خیالی که در نزدیکی مراجع قرار می گیرد و با او وارد گفتگو می شود. این امر به مراجع کمک می کند تا در طی جلسات درمانی افکار و احساسات خود را در جهت اصلاح نوع برخورد با محیط به زبان بیاورد.

–  فن مخالفت
ابراز مخالفت با عقاید مراجع و نفی سخنان او به گونه ای که وی را تحریک کند تا باور خویش را اصلاح کند. لازم به ذکر است که، این فن در ابتدای کار درمانگر بطور حتم مفید نخواهد بود. زیرا شرط ابتدایی برای درمان ایجاد حس اطمینان و همدلی با مراجع است،  ولیکن در طی جلسات بعدی و با کسب تجربه، درمانگر می تواند از این فن در مورد مراجعین استفاده کند.

آنچه در باب افسردگی از ابتدا با توضیح علل وقوع آن، تا انتها که شناخت تکنیک های درمانی مقابله با این بیماری است شرح داده شد، چکیده ای است درباره مهمترین و شایع ترین اختلال روانی حاکم بر جامعه امروزی
امید است بتوان طی مقالات بعدی گسترده تر در باب شناخت علل و راه های درمانی آن سخن گفت


به طور خلاصه از نظر نحوه تربیت کود ک و بطور کلی نحوه اداره سیستم خانواده می توان ۴ نوع خانواده را مشخص کنیم که عبارتند از :

الف – خانواده خشک و سخت گیر ( والدین سخت گیر و مستبد )

ب –   خانواده سهل گیر و آسان گیر

ج –   خانواده گسسته (‌ خانواده پریشان )

د  –   خانواده دمکرات (‌ خانواده سالم )

به علت مهم و مبسوط بودن این مبحث ،  هر یک از این  ۴ دسته خانواده را در یادداشتی جداگانه شرح خواهیم داد.

و اما اینک دسته اول :

الف  – خانواده خشک و سخت گیر:

۱ –  پدر و مادر ها با بچه ها همان طور رفتار می کنند که والدین خودشان رفتار کرده اند.

۲ –  تصمیم گیری با یکی از والدین ( خصوصا پدر )‌ انجام می گیرد. معمولا پدر خانواده حاکم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هیچ یک از اعضای خانواده اجازه اظهار نظر ندارند.

۳ – والدین چنان رفتار می کنند که فرزندان می آموزند حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را – حتی در مواردی که می تواند مانع از بروز بعضی مشکلات برای خانواده گردد – ندارند.

۴ – اگر فرزندان از فرمان والدین اطاعت نکنند ‍ ، والدین آنان ناراحت  ، خشمگین و آزرده خاطر می شوند.

۵ – فرزندان جرات سئوال کردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن کارها را ، از والدین خود ندارند.

۶ – والدین بر رفتا و کارهای فرزندان خود کنترل شدید دارند و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می کنند.

۷ – والدین دلیلی را – برای دستوراتی که صادر می کنند – برای فرزندان خود ارائه نمی دهند و از آنان می خواهند بدون چون و چرا از این دستورات اطاعت کنند.

۸ – نسبت به رعایت نظم و انضباط  ،‌ ارزشی افراطی قایل هستند و والدین توانایی تحمل هیچ گونه بی نظمی را از طرف فرزندان خود ندارند.

۹ – به سخنان کودکان خود  گوش نمی دهند و اگر هم سخنی را بشنوند برای آن است که با آن مخالفتی را نشان دهند.

۱۰ – در مواردی که فرزندان خود را نصیحت یا آنان را از انجام دادن کاری منع می کنند ،‌ دلیل خاصی را ارائه نمی دهند.

۱۱ – برای تصمیات فرزندان خود ،‌ حتی اگر این تصمیمات معقول و مستند باشد ،‌ احترام قائل نیستند.

۱۳ – معتقدند که چون سن ‍، تجربه و دانش آنان بیشتر از فرزندانشان است ‍، بنابراین ، حق دخالت در همه امور و حتی در خصوصی ترین کارهای فرزندان خود را دارند.

۱۴ – برخورد آنان با فرزندان خود احترام آمیز نیست و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیرگان نیز ابایی ندارند.

۱۵ – غالبا نیازهای عاطفی کودکان ء نمی شود.

۱۶ – ممکن است که والد ضعیف در چنین خانواده ای با کودکان ائتلاف کند در چنین حالتی ارزش هر دو والد نزد کودک شکسته می شود . اگر بنا باشد یکی از والدین به عنوان منبع قدرت خانواده آسیب ببیند می توان تصور کرد والد دیگر نیز ارزش پیشین خود را نخواهد داشت.

۱۷- چنین کودکانی احتمالا جذب گروه های بیرون شده و با عزت نفس پائین که دارند دچار بزهکاری می شوند.

۱۸ – بسیاری از این والدین ممکن است به خاطر کمال گرایی که دارند ، کودکان را تحت فشار قرار دهند و از آنها بالاترین انتظارات را داشته و پیوسته به شکل نوین بر آنها سخت گیری کرده و برنامه های سخت گیرانه برایشان تدارک ببیند.

۱۹ – احتمال دروغ گویی و ریا کاری در کودکان چنین خانواده هایی به علت ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد.

۲۰ – چنین کودکانی به علت اینکه مرتبا علایقشان سرکوب شده و موجب تحقیر قرار گرفته اند و همچنین دیگران برای اموراتشان تصمیم گرفته اند ،‌ از خلاقیت کمی برخوردارند . اگر چه ممکن است به علت سخت گیری والدین از نظر آموزش بعضی از مهارتها ، پیشرفتی کرده باشند.

۲۱ – اضطراب ،‌ افسردگی ،‌ همچنین وسواس و کمال گرایی ،‌ نا امیدی و بسیاری از مشکلات روانی ممکن است دامنگیر کودکان خانواده های سخت گیر گردد.

۲۲ – غالبا والدین سخت گیر ، خود را منطقی نیز تصور می کنند. و برای هر کارشان دلیل تراشی می کنند. ولی غیر مستقیم به خاطر سختی گیری آنهاست که کودکان فرمانشان را اجرا می کنند نه منطقشان.

ب )‌ خانواده سهل گیر و آسان گیر

۱ – پدر و مادر به دنبال نیازهای ء نشده خودشان هستند. دنبال جوانی و نوجوانی و دل مشغولی های خود هستند.

۲ – به امر تربیت و ء نیازهای جسمی و روانی کودک نمی پردازند و چون آسانگیر هستند ،‌ برای خاموش کردن صدای بچه ،‌ هر چه کودکشان از آنها می خواهد ، آنها انجام می دهند . لذا کودک پرتوقع تربیت می شود.

۳ – هدفها و انتظارات برایشان روشن نیست و به همین دلیل ، در تربیت فرزندان خود از روش  ، فلسفه یا دیدگاه خاصی پیروی نمی کنند.

۴ – هیچ نوع کنترلی بر رفتار فرزندان خود ندارند و آنان را کاملا آزاد می گذارند تا به هر نحوی که خود مایل هستند ‍،‌ شیوه های خاص زندگی خود را انتخاب و به کار گیرند.

۵ – هیچ نوع انتظار و توقع خاصی از فرزندان خود ندارند و فرزندان نیز به نوبه خود می آموزند که والدین نباید از آنان انتظار خاصی را داشته باشند.

۶ – نسبت به رفتار فرزندان خود ‍،‌ حتی در مواردی که مورد آزار و اذیت خود آنان و دیگران قرار می گیرند ‍،‌ توجه خاص نشان نمی دهند و در این موارد ، بی تفاوت عمل می کنند.

۷ – اگر فرزندان خانواده از دستورات آنان اطاعت نکنند ، ناراحت نمی شوند و چنان رفتار می کنند که گویی عدم اطاعت از دستورات والدین امری طبیعی ، عادی و متداول است.

۸ – در پاداش دادن – وقتی از فرزندان رفتار پسندیده ای سر می زند – یا تنبیه آنان – در هنگامی که کار خلاف از آنان سر می زند – اهمال می کنند و بی تفاوت هستند (‌به یاد داشته باشیم که منظور از تنبیه کردن در معنای روانشناختی آن ،‌ محروم کردن فرزند از پاداش است و تنبیه بدنی مورد نظر نمی باشد).

۹ – شیوه های رفتاری والدین چنان است که در فرزندان اعتماد لازم را نسبت به آنان ایجاد نمی کند.

۱۰ – نسبت به تکالیف و نمرات درسی فرزندان خود توجه نشان نمی دهند و علاقه ای نیز به همکاری با معلمان و مدیریت مدرسه محل تحصیل آنان ندارند.

۱۱ – آنچه را که فرزندان اراده کنند یا بخواهند ، برای آنان تهیه می کنند و در این مورد ،‌ سلیقه خاصی را اعمال نمی کنند.

۱۲ – هیچ گونه تلاش خاصی را در زمینه استقلال فرزندان خود انجام نمی دهند و چنانچه یکی از فرزندان شدیدا به آنان وابسته باشد ،‌ کار خاصی را در زمینه کاهش این نوع وابستگی که بعدا برای آنان مشکل ساز خواهد بود ،‌ انجام نمی دهند.

۱۳ – نظم و ترتیب را در محیط خانواده رعایت نمی کنند و از فرزندان خود نیز انتظار خاصی در این زمینه ندارند.

۱۴ – فرزندان خود را برای انجام هر کاری آزاد می گذارند و حتی در مواردی که مداخله آنان لازم به نظر می آید ، دخالت نمی کنند.

۱۵ – این بچه ها چون در زندگی با موانع مواجه نشده است ،‌ لذا وقتی وارد جامعه می شود به خاطر عدم تجربه کافی ، زود تسلیم میشود و شکننده هست.

ج ) خانواده گسسته (‌خانواده پریشان )

۱ – در این خانواده ها بعلت اختلاف بین والدین ، معمولا به صورت قهر و آشتی به سر می برند که تاثیر منفی روی کودکان می گذارد.

۲ – گاهی کودک به عنوان قاضی در نظر گرفته می شود و گاهی قربانی یکی از طرفین می گردد.

۳ – کودک علاوه بر اینکه نیازهای روانی و جسمانیش ء نمی گردد ،‌ بتدریج الگوهای پرخاشگری را می آموزد . (‌ کودکانی که بدون مقدمه بچه های دیگر را می زند)

۴ – میزان ارزش و احترامی که هر یک از افراد خانواده برای خود قائل هستند ‍ ، ناچیز است.

۵ – چهره افراد خانواده غالبا عبوس و افراد خانواده معمولا غمگین ‍، گرفته ‍،‌ افسرده و بی احساس به نظر می آیند.

۶ – گوش افراد خانواده برای شنیدن خواسته های یکدیگر سنگین است و صدای آنان یا بلند و خشن و گوشخراش است و یا به اندازه ای آرام و نجوا مانند است که به سختی قابل شنیدن می باشد.

۷ – نشانه دوستی و صمیمت در بین افراد خانواده کم است و در مواردی حتی از وجود یکدیگر نیز بی اطلاع هستند.

۸ – شوخی های افراد خانواده با یکدیگر در بیشتر اوقات گزنده ‍،‌ بیرحمانه و مبتنی بر قساوت قلب است.

۹ – بزرگترهای خانواده تا آن میزان سرگرم امر و نهی کردن و دستور دادن به کوچکتر ها هستند که برای مثال پدرو مادر هرگز نمی فهمند فرزندان آنان دارای چه ویژگیهای شخصیتی هستند .

۱۰ – فرزندان خانواده کمتر از وجود پدر و مادر خود به عنوان دو انسان بالغ ‍ ،‌ فهمیده ،‌ باشعور ،‌ اصیل و دوست داشتنی ،‌ بهره مند می شوند.

۱۱ – پدر و مادر برای احترازو دوری از یکدیگر ، آن چنان خود را مشغول کارهای خارج از محیط خانواده می کنند که گویی تنها وظیفه آنان کار کردن و تامین مایحتاج زندگی است.

۱۲ – افراد خانواده ، احساس تنهایی و بی یاور بودن می کنند و به این باور می رسند که بیچاره و نگون بخت هستند و در واقع نوعی درماندگی آموخته شده را تجربه می کنند.

۱۳ – افراد خانواده غالبا تکانشی عمل می کنند ‍ ،‌ عصبی هستند ، احساس گناه و تقصیر می کنند یا بر عکس ‍ ،‌ احساس می کنند مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و برای جبران این احساس گاه با یکدیگر رفتاری بسیار خشونت آمیز و غیر انسانی نشان می دهند.

۱۴ – افراد خانواده برای کنترل امورغیر ممکن ،‌ تلاش فراوان می کنند و هرگز متوجه نمی شوند که انجام بعضی از خواسته های آنان به وسیله طرف مقابل ‍، غیر ممکن است.

۱۵ – افراد خانواده گاه گرفتار مشکل کمال طلبی می شوند و در این راه ،‌ هم خود متحمل فشارهای روانی زیاد می شوند و هم بر افراد دیگر خانواده فشارهای فزاینده ای را می آورند.

۱۶ – افراد خانواده حالت اصطلاحا نهایت نگری دارند. و در نظر آنان همه پدیده های عالم در دو حد یک طیف هستند و هر پدیده ‍ ، شی ، صفت ،‌ مفهوم یا سفید است یا سیاه – یا خوب است یا بد – یا زیان آور است یا سودمند – یا دوست داشتنی است یا غیر دوست داشتنی – لذا هیچ حد واسطی را در نظر نمی گیرند.

۱۷ – وابستگی افراد خانواده با یکدیگر نا سالم است و در این موارد یا نسبت به احساسات ، خواسته ها و نیازهای خود بی توجه هستند یا خود را مرکز و محور عالم به حساب می آورند و خود خواهی آنان در همه رفتارهایشان تجلی پیدا می کند.

۱۸ – افراد خانواده نسبت به هر موضوع یا پدیده ای تعصب بی مورد و شدید نشان می دهند و این ویژگی باعث می شود از استدلال ، منطق ، و عقل سلیم فاصله بسیار داشته باشند.

۱۹ – افراد خانواده و خاصه فرزندان این خانواده ها با یکدیگر به رقابت ناسالم می پردازند و موفقیت یکی از آنان در زمینه خاصی ( مثل موفقیت شغلی ‍ ، خرید یک ماشین ، خرید یک لباس و … ) موجب رنجش ، نگرانی ،‌ اضطراب و حسادت شدید فرد یا افراد دیگر خانواده می شود.

۲۰ – افراد خانواده مسائل و مشکلات خود را انکار می کنند و به همین دلیل نیز مشکلات آنان هرگز حل نمی شود و این مشکلات در همه ابعاد رفتاری آنان تجلی پیدا می کند.

۲۱ – افراد خانواده در مورد خود و دیگران به داوریها و قضاوت های نادرست می پردازند و یکی از اعتیاد های مضر و در عین حال لذت بخش آنان ‍ ، غیبت و بدگوئی از دیگران است.

۲۲ – دروغگویی در بین اعضای خانواده شایع است و هر یک از افراد خانواده یاد گرفته اند که برای اجتناب از درگیری و مشاجره های پایان ناپذیر بعدی ، به افراد دیگر دروغ بگویند.

۲۳ – به سادگی افراد خانواده به یکدیگر فحش می دهند ،‌ همچنین خشونت های جسمی نیز رایج است. و نگرش هر یک از افراد خانواده بر این استوار است که طرف مقابل آنان فردی خود رای ،‌ نفهم ، خود خواه و … است و بهترین راه برای به زانو در آوردن او کتک زدن و تحقیر اوست.

۲۴ – نگرشهای افراد خانواده در زمینه های مختلف ، تحریف شده است و باورداشتهایی نظیر – به زن نمی توان اعتماد کرد – همه آدمها بد هستند – هر فرد باید فقط به فکر خودش باشد و … به سادگی تبلیغ می شود.

۲۵ – فرزندان خانواده میل شدیدی را برای مورد تایید قرار گرفتن به وسیله اولیای خود نشان می دهند و با از دست دادن هویت خود و نیز بر خلاف میل و خواسته خویش ‍، به خواسته های هر چند نادرست پدر و مادر یا بزرگترها تن در می دهند.

۲۶ – احساس عدم رضایت از خود یا حالت از خود راضی بودن افراطی در بین افراد خانواده شایع است و آثار این نوع احساس در همه ابعاد رفتاری آنان مشاهده می شود.

۲۷ – احساس تنهایی و بی یار و یاور بودن در بین اعضای خانواده شایع است و در این راه به بن بست روانی یا غم و اندوه و مزمن و افسردگی می رسند.

۲۸ – افراد خانواده از اضطراب دائمی و احساس سردرگمی در رنج هستند و به همین دلیل ، اختلالات شناختی ، هیجانی و نیز اختلالات رفتاری در بین این خانواده ها شایع است.

د – خانواده سالم ( خانواده دمکرات)

۱ – افراد خانواده سرزنده و با محبت هستند و همه رفتار و اعمال آنان با نوعی اصالت توام است.

۲ – افراد خانواده به طور آشکار رنج و ناراحتی و نیز احساس همدری خود را نسبت به افراد دیگر خانواده بیان می کنند.

۳ – افراد خانواده از ریسک (‌خطر کردن )‌ معقول و سنجیده نمی هراسند و می دانند که ممکن است با خطر کردن اشتباهاتی نیز داشته باشند ‍ ، ولی اشتباهات شخصی هم می تواند خود مقدمه ای برای شناخت اشکالات شخصی و بنابراین زمینه ای جهت رشد و کسب تجربه بیشتر باشد.

۴ – افراد خانواده برای یکدیگر ارزش و احترام قایل اند و یکدیگر را دوست دارند و از این احساس خود شادمان هستند.

۵ – روابط افراد خانواده با یکدیگر هماهنگ و روان است و با آهنگی پرمایه و روشن با یکدیگر سخن می گویند.

۶ – زمانی که در خانواده سکوت برقرار است ‍، سکوتی است آرامبخش و نه سکوت مبتنی بر ترس یا احتیاط.

۷ –  وقتی  در خانواده سرو صدا هست ‍، صدای فعالیتی پر معنی است و نه غرشی رعد آسا و برای خفه کردن صدای دیگران.

۸ – هریک از اعضاء خانواده می دانند حق آن را خواهند داشت که حرف خود را به گوش دیگران برسانند و در این زمینه نیازی به سکوت و تحمل فشار حاصل از آن نمی باشد.

۹ – اگر یکی از اعضای خانواده هنوز فرصتی برای صحبت کردن پیدا نکرده است ‍، به دلیل تنگی وقت بوده است و نه کمی محبت ‍ ،‌ کم توجهی یا بی ملاحظه بودن اعضای دیگر خانواده .

۱۰ – اعضای خانواده به راحتی یکدیگر را نوازش می کنند و در آغوش گرفتن فرزندان توسط پدر و مادر امری است عادی و توام با تجربه عشق و محبت خانوادگی.

۱۱ – افراد خانواده صادقانه با هم صحبت می کنند ، با علاقه به سخنان یکدیگر گوش می دهند ، با یکدیگر رو راست و صادق هستند و به راحتی علاقه خود را به یکدیگر نشان می دهند.

۱۲ – افراد خانواده به راحتی و آزادنه با یکدیگر درد دل می کنند و این حق را دارند که درباره هر موضوعی (‌ مثل ناکامیها ، ترسها ، صدمه هایی که دیده اند ،‌ خشم خود ،‌ انتقاد از دیگری ، خوشیها یا کامیابیها )‌ ،‌ با یکدیگر سخن بگویند.

۱۳ – افراد خانواده برای کارهای خود برنامه ریزی می کنند و در این راه اگر مشکلی با مزاحم اجرای برنامه های از قبل تعیین شده آنان شود ،‌ به سادگی خود را با آن تطبیق می دهند و در نتیجه قادر هستند بدون تجربه احساس ترس یا واهمه ،‌ بیشتر مشکلات زندگی خود را حل و فصل کنند.

۱۴ – در خانواده ،‌ زندگی آدمی و احساسات بشری، بیش از هر عامل دیگری مورد توجه و احترام است.

۱۵ – در خانواده ،‌ پدر و مادر خود را مدیر یا رهبر خانواده می دانند و نه رئیس یا ارباب خانواده و نیز می دانند که در موقعیت های مختلف چگونه به فرزندان خود بیاموزند تا به مرحله یک انسان واقعی بودن نزدیک شوند.

۱۶ – اعضای خانواده در مورد اشتباهات خود (‌ در قضاوت ، رفتار ،‌ بروز هیجانها و … ) به همان سهولتی با یکدیگر سخن می گویند که در مورد اعمال ، کردار و گفتار صحیح خود اظهار نظر می کنند.

۱۷ – رفتار اولیای خانواده با آنچه به فرزندان خود می گویند – یا توصیه می کنند – مطابقت کامل دارد و در این راه از خود صداقت بسیار نشان می دهند.

۱۸ – پدر و مادر خانواده مانند هر مدیر یا رهبر موفق ،‌ نسبت به زمان حساس هستند و مترصد آن می باشند تا از هر فرصت مناسب برای سخن گفتن و تعامل با فرزندان خود ،‌ استفاده کنند.

۱۹ – اگر یکی از افراد خانواده مرتکب اشتباهی شد و نادانسته خسارتی ایجاد نمود ، پدر و مادر و بزرگترها در کنار او قرار می گیرند تا از او حمایت کنند . این رفتار باعث خواهد شد تا فرزند بی دقت ،‌ بر احساس ترس یا گناه خود فایق آید و از فرصت آموزشی که پدر و مادر برای او فراهم کرده اند ،‌ بیشترین بهره را بگیرد.

۲۰ – اولیاء خانواده می دانند که فرزندانشان عمدا بدی نمی کنند. به همین دلیل ،  اگر متوجه شوند که فرزند آنان در زمینه ای خرابکاری کرده است به این نتیجه می رسند که یا سوء تفاهمی در کار بوده است و یا احساس ارزش فردی و احترام به خویشتن ،‌ در فرزند آنان کاهش پیدا کرده است و باید برای این مشکل راه حلی را پیدا کرد.

۲۱ – اولیا خانواده می دانند هنگامی فرزند آنان برای یادگیری آمادگی بیشتری خواهد داشت که خود را با ارزش بداند و احساس کند که دیگران نیز برای او ارزش قایل هستند.

۲۲ –  اولیاء‌ خانواده می دانند که هر چند با شرمنده ساختن کودک و تنبیه بدنی فرزندان می توان رفتار آنان را تغییر  داد ،‌ اما این آگاهی را نیز دارند که آثار این تنبیه ها بر ذهن آنان باقی می ماند و به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نمی باشد.

۲۳ – وقتی یکی از فرزندان خانواده عملی را انجام می دهد که برای تصحیح عمل یا کار او اامی به نظر می آید ،  پدر و مادر آموزش فرزند خود را با گوش دادن – حس کردن – فهمیدن – و در نظر گرفتن زمان و دوره خاص رشد او ، آغاز می کنند.

۲۴ – پدر و مادر خانواده می دانند که در زندگی هر شخص مشکلاتی پیش خواهد آمد و اجتناب از همه مشکلات زندگی امکان ناپذیر می باشد . بنابراین گوش به زنگ آن هستند که برای هر مشکل تازه ،‌ راه حلی پیدا کنند و به فرزندان خود نیز می آموزند تا چگونه در حل مشکلات از خلاقیت و نو آوری بهره بگیرند.

۲۵ – اولیای خانواده می دانند که تغییر و تحول از ویژگیهای زندگی است ، بنابراین ، می پذیرند که فرزندان آنان به سرعت مراحل مختلف رشد را طی می کنند و هیچگاه نباید سد راه رشد و تغییر فرزندان خود شوند.

خلاصه :

گفته می شود که از هر صد خانواده تنها در صد اندکی ( سه یا چهار خانواده ) می دانند که چه باید کرد و به مرحله سلامت و بالندگی قابل توجه رسیده اند. محصول خانواده های پریشان یا آشفته فرزندان بیمار ،‌ نومید ، افسرده ، بزهکار و ضد اجتماعی ،‌ معتاد و …. است و اکثریت افراد مبتلا به بیماری های روانی و اختلالات رفتاری ،‌ الکلیک ، معتاد ‍ ‍، فقیر ،‌ از خود بیگانه ،‌ جانی و … در خانواده های پریشان رشد پیدا کرده اند.

می توان ویژگیهای مهم خانواده های پریشان و خانواده سالم را چنین خلاصه کرد.

خانواده آشفته :

۱ – در  خانواده ارزش و احترامی که هر فرد برای خود قائل است در حد پائین می باشد.

۲ – ارتباطها غیر مستقیم ، مبهم و کاملا نادرست است.

۳ – قواعد و مقررات خانواده ،‌ خشک ، نامردمی ، ناسازگار و همیشگی است.

۴ – پیوند و رابطه با جامعه بسته ، مایوس کننده و یاس آور است و براساس ترس انجام می گیرد.

خانواده سالم یا بالنده

۱ – سطح ارزش و احترامی که هر فرد برای خود قایل است ، در حد معقول و منطقی می باشد.

۲ – ارتباطها مستقیم ،‌ واضح ، صریح و مبتنی بر درستکاری است.

۳ – قواعد قابل انعطاف ، انسانی ، منطقی دستخوش تغییر است.

۴ – پیوند با جامعه باز ، سالم و امید بخش می باشد.

امیدواریم خانواده سالمی را داشته باشید . و یا خانواده سالمی را در آینده تشکیل دهید …


البته کتاب‌ها و توصیه‌های زیادی برای خوب صحبت کردن و خوب سخنرانی کردن وجود دارد؛ این‌قدری هست که آدم سرگیجه می‌گیرد. اما یکی از معروف‌ترین آثاری که در این حوزه چاپ شده، آیین سخنوری» است.  این کتاب را  یک ایرانی درباره سخنرانی نوشته است. او با ادبیات خاص خودش، کتاب آیین سخنوری را نوشته است که پر از ارائه راهکار و فرمول و اینگونه حرف‌هاست.
۴۰‌پیشنهاد از این کتاب را به زبانی ساده و امروزی، برایتان کنار گذاشته‌ایم تا آنها را مطالعه کرده، صفا کنید و مثل بلبل در صدر هر مجلسی چهچه زده و بدرخشید. این پیشنهادها، کاملا ایرانی و سفارش یک ایرانی است.
این پیشنهادها، برای سخنور شدن است.شما در هر جایی که باید برای بیش از ۳-۲ نفر صحبت کنید، سخنور محسوب می‌شوید. از کجا معلوم، شاید سال‌ها بعد، یک سخنران حرفه‌ای هم از آب در آمدید.نکاتی که باید بیاموزید:

۱٫  زیاد تمرین سخنرانی کنید. فن سخن گفتن را هم خوب یاد بگیرید.

۲٫  شاید حافظه‌تان خوب نباشد اما لازم است که برای خوب سخن گفتن، حافظه خوبی داشته باشید و چیزهای زیادی را حفظ کرده باشید تا بتوانید از آنها در جمله‌هایتان به‌کار ببرید. شعر زیاد حفظ کنید، جمله‌های آموزنده و… .

۳٫  از چی دارید حرف می‌زنید؟ لطفا بی‌گدار به آب نزنید و درباره چیزی که نمی‌دانید یا کم می‌دانید، صحبت نکنید.

۴٫  واجب‌تر از همه، این است که کمی روانشناسی بلد باشید و بدانید چطوری می‌شود در مردم شور برانگیخت.

۵٫  از انتقاد نترسید. اصلا دربه‌در دنبال کسی باشید که از شما انتقاد کند. همین‌طور زل بزنید توی چشم‌هایش تا از شما انتقاد کند و شما هم بروید و این مشکلات را رفع کنید.

۶٫ خوب مطالعه کنید و از همه چیز اطلاعاتی به دست بیاورید تا این مطالعه، خودش را در حرف‌های شما نشان بدهد.

۷٫   طوری تمرین کنید که قاعده‌های خوب حرف زدن برای شما تبدیل به عادت شود؛ درست مثل اینکه دارید راه می‌روید و نفس می‌کشید. نه اینکه همین‌طوری یاد بگیرید و هر وقت خواستید صحبت کنید و به زور آن را اجرا کنید؛ مطمئن باشید کار را خراب می‌کنید.

۸٫  یادتان باشد شما باید اطرافیان‌تان را سرگرم کنید تا از حرف‌هایتان لذت ببرند. درست است که هدفی دارید اما باید اول سرگرم‌ و پر نشاط‌شان کنید، تا در دل آنها به هدفتان برسید.

۹٫  لازم نیست ادای کسی را که دارد خوب حرف می‌زند، در بیاورید. روش منحصربه‌فرد خودتان را عشق است.

۱۰٫  اگر حدس می‌زنید که قرار است جایی حرف بزنید، باید خوش تیپ باشید پس به‌خودتان رسیدگی لازم را بکنید.

۱۱٫  خواهشا حوصله مخاطبان را سر نبرده و بعضی‌اوقات‌ چشمتان را به ساعت و زمان هم بیندازید.

۱۲٫  نیاز به خیلی بلند صحبت کردن و داد کشیدن و سریع حرف زدن نیست. آرام و کنترل‌شده حرف بزنید.

۱۳٫  به همه مخاطبان‌تان نگاه کنید؛ نه به یکی‌ از آنها. طوری نگاه کنید که انگار دارید با تک‌تک‌شان ارتباط برقرار می‌کنید.

۱۴٫  قلمبه‌سلمبه حرف نزنید، جمله‌های طولانی به کار نبرید و شروع و پایان‌تان را بهتر تهیه کنید تا موثرتر باشد.

۱۵٫  اگر می‌خواهید حرف‌هایتان مهیج و موثر باشد، باید دلی حرف بزنید؛ یعنی حرفتان، واقعا حرف دلتان باشد.

۱۶٫  زیاد زبان‌بازی نکنید؛ ساده حرف بزنید. اگر زیاد زبان‌بازی کنید، درست مثل دکتری می‌مانید که سر تخت یک‌بیمار رو به مرگ رفته باشد و شروع کند به ادبی حرف زدن؛ آن هم به‌مدت طولانی.

۱۷٫  سعی کنید هوشتان بالا برود تا بتوانید به راحتی هرچه تمام‌تر، همه چیز را درک کرده و به همان روشنی به دیگران منتقل کنید؛ مثل آب خوردن و به شفافی شیشه و کریستال.

۱۸٫  سعی کنید درباره چیزهایی حرف بزنید که برای مردم خوشایند است یا حرف‌هایتان را یک جورهایی به این ربط دهید. اما چی برای مردم خوشایند است؟ من یکی که می‌گویم ثروت، شهرت، شرافت و آبرو، لذت‌های مختلف، امور ذوقی و چیزهایی که به احساسات مربوط است و…

۱۹٫ درکل یادتان باشد که حرف زدن از چیزهایی که جان دارند و حرکت می‌کنند، بهتر از چیزهایی است که جان ندارند و بی‌حرکت هستند.

۲۰٫  حرف زدن از چیزهایی که مردم می‌بینند و واقعی است، بیشتر جواب می‌دهد تا حرف زدن از چیزهایی که باید فکر کنند تا به آن برسند.

۲۱٫  مثل‌ها، روایت‌ها، داستان‌ها، ماجراها و خوب تعریف کردنشان، می‌تواند حرف‌های شما را دلنشین کند.

۲۲٫  رمان‌نویسان و شاعران، به آن می‌گویند توصیف. هرچقدر توصیف شما دقیق‌تر و بهتر باشد، اثر بیشتری هم می‌گذارد. خوب تصویرسازی کرده، خوب توصیف کنید.

۲۳٫  با قرار دادن یکی از این دو، می‌توانید مخاطب‌تان را به هیجان بیاورید و قانعش کنید؛ یا حس عدالت طلبی، شرافت و جوانمردی‌شان را تحریک کنید، یا حس هم‌چشمی، خودپسندی، حس رقابت و… آنها را. مطمئن باشید جواب می‌دهد.

۲۴٫ اگر به‌اصطلاح می‌خواهید در مخاطبان خودتان، شور و هیجان ایجاد کنید، دیگر این ‌کار نیاز به لفاظی و ادیبانه حرف زدن ندارد. این مادرهای بچه از دست داده را دیده‌اید که چطور جانگداز حرف می‌زنند؟ دلشان سوخته و این‌طوری حرف می‌زنند و بین حرف‌هایشان هم هیچ اثری از ادبیات و تصنع و این مسخره‌بازی‌ها نیست.

۲۵٫  لطفا الکی ادای کسانی را که با حرارت و هیجان حرف می‌زنند، درنیاورید؛ چون حسابی یخ خواهید کرد.

۲۶٫   تا خودتان شوری نداشته باشید، نمی‌توانید در هیچ کسی شوری ایجاد کنید. دل به دل راه دارد و در نتیجه، باید حتما در ‌دل شما شور وجود داشته باشد تا بتوانید شور ایجاد کنید.

۲۷٫ حتما لازم است که خونسرد باشید، خودتان را نبازید، الکی قافیه را نبازید، در ضمن لازم است که بسیار حاضر جواب بوده و حضور ذهن بالایی هم داشته باشید.
البته یکی از بزرگان گفته سخن گفتن جلوی جمع، اصلا خودش به‌طور خودبه‌خود حضور ذهن هم می‌آورد.


همیشه وقتی جلسات گفتگو و خواستگاری نزدیک می شود استرس و اضطراب هم می آید. دختر و پسر به این فکر می کنند که: آیا می توانم سوالاتم را تمام و کمال از فرد مقابل بپرسم؟ آیا می توانم اطلاعات لازم را از او بگیرم؟ نکند دروغ بگوید!

و هزاران دغدغه دیگری که ذهن فرد را درگیر خود می کند و گاه آنقدر برای فرد بزرگ و مهم می شوند که اصل قضیه یعنی صحبت کردن و شناختن فرد مقابل به کل فراموش می شود.

اما اگر این نکته ها را در جلسات دیدارتان رعایت کنید، کمتر اضطراب می گیرید و نتیجه های بهتری نصیبتان می شود. نکته هایی که شاید خیلی ساده به نظر برسند اما اغلب فراموش می شوند.

شفافیت در کلام

اولین نکته ای که باید در جلسات گفتگو مورد توجه هر دو طرف یعنی دختر و پسر باشد، شفافیت در کلام است. یعنی هر کدام از شما باید طوری صحبت کنید که طرف مقابل به صورت کامل متوجه منظور او شود.

کلی گویی، با ابهام سخن گفتن و… باعث عدم فهم درست صحبت های شما و گیج شدن طرف مقابل می شود. عدم شفافیت در سخن گفتن و پرس و جو کردن باعث شنیدن پاسخ های اشتباه و نادرست یا ناقص می شود. برخی از سوالات باید به صورت زیرکانه و غیرمستقیم پرسیده شوند. زیرا اگر به صورت مستقیم پرسیده شوند فرد مقابل متوجه علاقه و نظر شما شده و احتمال دادن پاسخ نادرست ولی باب میل شما بسیار است.

نحوه طرح و بحث سوال ها

افراد می توانند سوال هایشان را به دو طریق متفاوت بپرسند. هر دو روش مفید و لازم است اما باید بدانید که برای پرسیدن هر سوال باید از چه روشی استفاده نمود. برای موفقیت در این مرحله بهتر است سوالاتی که دارای پاسخ های واضح هستند به صورت مستقیم پرسیده شوند. مثلاً:

میزان در آمد ماهانه شما چقدر است؟

چند خواهر و برادر دارید؟

آیا بیماری خاصی دارید؟ و …

اما بالعکس برخی از سوالات باید به صورت زیرکانه و غیرمستقیم پرسیده شوند. چون اگر به صورت مستقیم پرسیده شوند فرد مقابل متوجه علاقه و نظر شما شده و احتمال دادن پاسخ نادرست ولی باب میل شما بسیار است. مثلاً من خیلی اهل تفریحم نظر شما درباره تفریح و گردش چیست؟ یقیناً فرد مقابل در پاسخ به پرسش شما خواهد گفت: من هم به تفریح و گردش و مسافرت علاقه بسیاری دارم. در این گونه مواقع باید به صورت غیر مستقیم سوالات پرسیده شود. migna.ir

مثلاً باید پرسیده شود: نظر شما راجع به کسانی که می گویند هیچ جا خانه خود آدم نمی‌شود، چیست؟ در این صورت چون فرد مقابل نمی تواند نظر واقعی شما را تشخیص دهد، جوابی که می دهد نظر حقیقی خودش می باشد.
هر کدام از شما باید طوری صحبت کنید که طرف مقابل به صورت کامل متوجه منظور او شود. کلی گویی، با ابهام سخن گفتن و… باعث عدم فهم درست صحبت های شما و گیج شدن طرف مقابل می شود.

توجه به مسائل مهم و ضروری

برخی بخشی از زمان گفتگویشان را با پرسیدن سوالات بی ارزش و بی اهمیتی چون رنگ و غذای مورد علاقه و… پر می کنند. بحث بر روی این مباحث نه تنها لازم و ضروری نیست و باعث اتلاف زمان می شود بلکه جلسه گفتگو را از مسیر اصلی خود خارج کرده و به جاده خاکی می کشاند. هیچ کدام از این مسائل پیش پا افتاده نقش مهمی در زندگی شویی ایفا نمی کنند. آنچه در این راستا مهم است تناسب در امور مهم و تاثیرگذاری چون اعتقادات، فرهنگ و… است.

اجتناب از خیال بافی

افراد باید در همه شرایط چه به هنگام سوال پرسیدن و چه به هنگام پاسخ دادن به سوالات فرد مقابل از حقایق و واقعیت ها سخن بگویند. با خیال بافی و آرزو و توهم و … نمی توان به موفقیت در زندگی دست یافت.





در اینجا شما را با ۱۰ مورد از این جملات نادرست آشنا می کنیم:   گفتن بعضی حرف ها یا نظرات به کودکان تاثیرات بسیار بدی بر ذهن آنها دارد. بعضی از این صحبت ها آنقدر بد هستند که اکثر ما بد بودنشان را تشخیص می دهیم و از گفتن آنها به کودک خودداری می کنیم، مثلا جملاتی مانند کاش هیچ وقت به دنیا نمی آمدی” یا ما تو را نمی خواستیم”.ولی شاید جالب باشد بدانید که چیزهای دیگری هم وجود دارد که بی ضرر به نظر می رسند ولی  گفتنشان کم کم  کودک را دچارخودکم بینی و احساسات منفی می کند. در اینجا شما را با ۱۰ مورد از این جملات نادرست آشنا می کنیم:

۱٫بیشتر تلاش کن، تو می توانی

ممکن است احساس کنید که فرزندتان در مدرسه، در ورزش یا در مهارت های دیگر آن طور که باید و شاید از توانایی هایش استفاده نمی کند. هر گونه اظهارنظری که نیتی شما را نشان بدهد نه تنها او را دلسرد می کند بلکه می تواند نتیجه عکس داشته باشد. وقتی چیزی از فرزندتان می خواهید،  دقیقا مشخص کنید که توقعتان چیست. مثلا بگویید وقتی اتاقت را کاملا تمیز کردی اجازه داری کارتون تماشا کنی.”

۲٫ کمتر غذا بخور

بهتر است از هر جمله ای که ذهنیت کودک را نسبت به ظاهرو بدنش تحت تاثیر قرار می دهد بپرهیزید. مثلا نگویید مطمئنی که باید یک کیک دیگر بخوری؟” . همین طور از به کار بردن هر صفتی خود داری کنید. مثلا نگویید فرزندتان پرخور” یا بهانه گیر” است. در عوض، سعی کنید به نکات مثبت اشاره کنید و  به جای کلی گویی، منظور دقیقتان را بیان کنید مثلا بگویید چه خوب که سوپ مرغ را امتحان کردی.”

۳٫ تو همیشه… تو هیچ وقت …

هرگز از کلماتی مثل همیشه” یا هیچ وقت” استفاده نکنید. در پس این کلمات تاثیراتی وجود دارد که می توانند تا آخر عمر با کودکتان بمانند. جمله ای مانند تو همیشه وسائلت را گم می کنی” باعث می شود که او احساس بدی راجع به خودش پیدا کند و واقعا تبدیل به کودکی شود که همیشه وسائلش را گم می کند. به جای به کار بردن جملات منفی از فرزندتان بپرسید که چگونه می توانید به او کمک کنید تا رفتارش را تغییر دهد. مثلا بگویید من احساس می کنم گاهی فراموش می کنی وسائلت را کجا گذاشته ای. ما چگونه می توانیم کمکت کنیم؟”

۴٫ چون من می گویم!

گفتن چنین جمله ای شما را  رئیس مطلق معرفی می کند و به حس استقلال و لیاقت کودک ضربه می زند. همچنین باعث می شود کودک شما یکی از فرصتهای یادگیری را از دست بدهد. مثلا تصور کنید که بچه های شما دوست دارند به جای آمدن به خانه خاله تان به پارک بروند و بازی کنند. به آنها بگویید ” می دانم دوست دارید بازی کنید ولی خاله دوست دارد شما را ببیند و ما باید به بزرگترها احترام بگذاریم.”

۵٫ به تو گفته بودم…

تصور کنید چندین بار به پسرتان گفته اید که اگر همه بعدازظهر بازی کند وقت کافی برای امتحان ریاضی اش نخواهد داشت. و حالا پسرتان نمره اش را گرفته و شما از آن ناراضی هستید. گفتن جمله به تو گفته بودم” باعث می شود او فکر کند همیشه حق با شما است و او همیشه اشتباه می کند.
در عوض سعی کنید به نتایج مثبت کارهای او اشاره کنید، مثلا وقتی به حرفتان گوش می کند و اتاقش را تمیز می کند بگویید ” حالا اتاقت بهتر به  نظر می رسد نه؟ پس بهتر است همیشه اتاقت را تمیز کنی.”

۶٫ تو بهترینی

اگر همیشه کودکتان را تحسین کنید و به او بگویید که چقدر با هوش و زرنگ است، کم کم در مورد امتحان چیزهای تازه یا سخت تر دچار تردید خواهد شد چون می ترسد که نتواند مثل همیشه خوب و باهوش باشد. همچنین وقتی فرزند شما درگیر کاری باشد و به مشکل برخورده باشد، گفتن جمله ای مانند”اما تو خیلی زرنگ هستی” نتیجه عکس خواهد داشت، چون احساس می کند که لیاقت صفت های خوبی که به او می دهید را ندارد. بهتر است تنها به تلاش و کوشش او بها بدهید و بگویید تو خیلی تلاش می کنی پس حتما موفق می شوی” یا کارت عالی بود آفرین.”

۷٫ نگران نباش

اشکالی دارد اگر به کودک مضطرب و نگرانتان دلداری بدهید؟  بله، چون اگر به او بگویید که نباید نگران باشد  احساس او را نادیده گرفته اید. همین طور جملاتی مثل گریه نکن” یا آرام باش” نتیجه ای مشابه خواهند داشت. در عوض بگویید ” می دانم نگران هستی. می توانی به من بگویی چه چیزی بیشتر از همه نگرانت کرده است؟ ”

۸٫ بهتر است با او دوست نباشی

هرگز به فرزندتان نگویید که از بعضی دوستانش خوشتان نمی آید و نباید با آنها دوست باشد. این نظر شما هر دلیلی داشته باشد، باعث می شود که توجه فرزندتان نسبت به آن شخص خاص بیشتر شود. در عوض بکوشید با او صریح و مستقیم صحبت کنید تا بتوانید مکالمه ای راحت و روشن در مورد ارزش ها و چیزهای خوب و بد با فرزندتان داشته باشید. مثلا بگویید چه چیز آن دوست برای تو جذاب است؟ شما دونفر چه کار می کنید؟”

۹٫ این طوری نه. بگذار نشانت بدهم

تصور کنید که از فرزندتان خواسته اید کاری را انجام دهد، ولی او در انجام آن چندان موفق نبوده است. مسلما سخت است که جلوی خودتان را بگیرید و در انجام آن کار دخالت نکنید. ولی این کار  اشتباه است چون فرصت یادگیری را از او می گیرد، ضمن اینکه در صورت تکرار باعث می شود که او کم کم از امتحان چیزهای تازه بترسد. سعی کنید به جای اینکه آن کار را خودتان اجام دهید، با او همکاری کنید و بگویید مادر من به من یاد داده که چگونه حوله ها را تا بزنم. بگذار به تو نشان بدهم.”


کپی فقط با ذکر منبع امکان پذیر است 

ارادتمند شما علیرضا 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شاخص 24 : اخبار و تحلیل بازار بورس دانلود رایگان خلاصه درس معرفی کسب و کارهای نوین تهران لاو موزیک مدرسه شاد LTMS نیوز pdfketab دکتر موسی نجفی شهرستان خدابنده فروشگاه پارکت لمینت حنیفه وبلاگ محمد حسن بزرگی